یکی از چیزهایی که همیشه تا پای جان برایش ایستادگی کرده‌ام، وفای به عهد است. در مقابل چه دیده‌ام؟ بدعهدی. نمی‌دانم این ویژگی ناپسند اخلاقی از چه زمانی بین ما آدم‌ها معمول شد، اما اتفاق تلخ و آزاردهنده‌ای‌ست؛ این که من به کسی بگویم که روی من برای فلان کار حساب کن و کار را برای خودم کنم و لطف انجامش را از دیگری سلب، و بعد هیچ به روی خودم نیاورم که مسوولیت کار مورد نظر را پذیرفته‌ام، به نوعی خیانت به اعتماد صاحب کار یا پروژه، و خیانت به دیگرانی‌ست که می‌توانستند به جای من آن کار را برعهده بگیرند. مثلاً سردبیری، موعد تحویل گزارش را به دروغ یک هفته زودتر اعلام می‌کند؛ چرا؟ چون نگرانِ بدقولی نویسنده است و احتمالاً پیش از این، از همین ناحیه، بدقولی و بدعهدی دیده است. این موضوع به پروژه‌ها و فعالیت‌های سایر مشاغل هم قابل تعمیم است. ما همدیگر را به خاطر کاهلی یا هر بهانۀ دیگری به آدم‌های دیگر بی‌اعتماد می‌کنیم. حتی موجب می‌شویم دیگران به خاطر بدعهدی و خلف وعدۀ ما، نوعی بدبینی و بی‌اعتمادی نسبت به دیگران پیدا کنند. صد البته که من نیز به تمامی از این بی‌قاعدگی مستثنا نیستم؛ اما از آنجا که هیچ دردی، بی‌درمان نیست، از وجود طبیب و حبیبِ خداوند می‌خواهم که خودش روح و قلب و اخلاق ما را ترمیم کند. باشد که آدم‌های وفادارتری باشیم.


پ.ن: بپرهیز از خلف وعده که آن موجب نفرت خدا و مردم از تو مى‌شود. (نهج البلاغه - نامه ۵۳)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تازه های معماری دکوراسیون اخبار سلامت پایه ها کانال مهندسی مکانیک الف سین چنار دانلود با نینوا Adriana آموزش آشپزی