زندگی درست مثل یک تابع سینوسی است که پیوسته در بازۀ منفیها و مثبتها، غمها و شادیها، در گذر است و تمام آدمهای دنیا به اقتضای شرایط، مدتی با اشکها یا لبخندها همراهاند؛ شاید آن درد یا درمانی که عیار ما را با آن میسنجند در ظاهر با یکدیگر تفاوت داشته باشد، اما صیقل دادن روح است که همه در میان حوادث تجربه میکنیم تا بُعد ما نیز همچون بُعد جسمانی ما رشد کند. ما برای التیام درد، درست همان حرفهایی را از دوستانمان میشنویم که روزی در گوش عزیز دردکشیدهمان نجوا کردیم، همان امیدی را میبخشیم که روزی در مرداب اندوه، رفیقی به ما تقدیم کرده است. ما با همین نجواهای در آمد و رفت، دست به زانو میگیریم و برمیخیزیم و روحمان را از تاریکیها پاکیزه میکنیم. با این همه، آن اکسیر حیاتی برای از دوباره برخاستن، امیدواریست. دریغش نکنیم.
درباره این سایت